داستانِ کسی که مِهر کرد و مُهر دید / امیر نمازی
داستان اجرا و نقد شده در دو ماهۀ چهارم مدرسۀ خلاق
آوردهاند که در شهر افسوس در نزدیکی بیزانس شرقی، دُکانداری بود که تنها اَجناس مرغوب و دلپسند میفروخت و با مردمِ کوچه و بازار به نیکی رفتار میکرد. هر رهگذری که از آن شهرِ پر زرق و برق و تجاری رد میشد، جنسی برمیداشت و مُشتی اَشرفی درون دخلِ چوبی و یادگار گرفتهاش میریخت و میرفت؛ هر که نامِ آن دکان و صاحبِ جنس را از خریدار میپرسید، به اَمر و عَمد و توصیهٔ دورهگردی درازگوش و تیز چشمی که مابین دکاکین مینشست؛ نشانِ دکهدار بُنجلسرشت و دغلکارِ دیوار به دیوار را میداد...!
- سه شنبه ۵ مرداد ۰۰
- ۱۲:۲۰